مقالۀ پیش رو، یادداشت David Gewirtz سردبیر ارشد و مشاور برنامهنویسی چند شرکت معتبر آمریکایی و اندیشمند حوزۀ IT است.
او که دانشآموختۀ مهندسی کامپیوتر و برنامهنویسی است و سالها در این زمینه، تجربه به دست آورده، در کنفرانس بینالمللی برنامهنویسی و هوشمصنوعی که سپتامبر 2022 در نیویورک برگزار شد شرکت کرد و نظر خود را درخصوص تقابل هوشمصنوعی و برنامهنویسی بیان کرد.
او در این کنفرانس گفت: اگر بخواهم درمورد هوشمصنوعی و تقابل آن با برنامهنویسی صحبت کنم باید کمی به عقب برگردم. به ۱۰ سال پیش که مشاور، کارشناس و مقالهنویسِ تمام وقت و مدیر مارکتینگ بودم. در نهایت من در جایگاهِ مدیریت فروشندگان، برنامهنویسان، تیمهای تولیدی و دیگر مدیران به کارم ادامه دادم.
برنامهنویسی شغل یا مهارت؟!
افرادی که هرگز مدیر نبودهاند تصورشان این است که رئیس باید فقط به کار زیردستان خود نظارت داشته باشد؛ به آنان دستور دهد؛ و وقت خود را صرف ارتقاء کار کارمندانش نماید. اما حقیقت این است که بعضی از اینکارها برعهدۀ مدیر است و بعضی دیگر نه! مثلاً مدیر میتواند کار را به کارمندانش ارجاع دهد اما؛ مدام آنان را زیرنظر نگیرد. بلکه در نهایت، با راهنمایی به بهبود روند کار، کمک نماید.
در برنامهنویسی نیز دقیقاً همین جریان، پیش میرود. یک برنامهنویس، به کامپیوتر میگوید که چه کاری انجام دهد؛ دستورالعملها را برایش آماده میکند؛ و بعد عقب مینشیند که ببیند کارها به چه صورت پیش میروند؟ اگر همه چیز خوب باشد که بسیار خوشحال میشود؛ و چنانچه مشکلی حین کار پیش آید آن را رفع کرده، مسیر را به سمت درست، هدایت مینماید.
با این تعریف باید اعتراف کنم که برنامهنویسی یک شغل ماهرانه است. یعنی برنامهنویس، درعینحال که مهارتی دارد آن را بهصورت یک شغل پیش میبرد تا به درآمد دلخواه در این مورد برسد.
حالا به هوشمصنوعی نگاه کنیم: وقتی هوش مصنوعی (AI) پا به عرصه گذاشت. بسیاری از برنامهنویسان، نگران شدند؛ آنان فکر کردند که قرار است هوشمصنوعی جایشان را بگیرد. اما من به تمام همکاران و کارمندانم گفتم که این اتفاق نمیفتد. حداقل تا زمانی که شما باهوش عمل کنید؛ چرا که دادن دستورالعمل به یک هوش مصنوعی مولد مانند ChatGPT بیشتر شبیه مدیریت یک برنامهنویس است تا برنامهنویسی. این حرفِ من یعنی باید برنامهنویسانی باشند که کدها را بنویسند و بعد هوشمصنوعی آنها را مدیریت نماید. تا زمانی که کدی نوشته نشده، هوشمصنوعی، عملاً بیکار است.
هوشمصنوعی یا برنامهنویسی؟ کفۀ ترازو به نفع کدام است؟
من زیاد به این پرسش فکر میکنم که آیا در آینده، هوشمصنوعی، جای برنامهنویسی را میگیرد یا نه؟! نتیجۀ جستوجوهایم مرا به تنظیم مقالهای در مورد نوشتههای سریع و پیشرفته کشاند. در آن مقاله، سعی کردم از ChatGPT برای حل یک مشکل بسیار ساده، استفاده کنم. ساعتها وقت گذاشتم. بیش از ۲۰ بار تلاش من تکرار شد. تا بالاخره به نتیجهای که برایم قابل اطمینان بود برسم. در همۀ موارد ChatGPT باید به من پاسخهایی می داد که با یک “D ” شروع میشد. در ابتدا به نظر میرسید کاملاً به پاسخهایش اطمینان دارد. اما اشتباه زیاد بود. او ضمن پیشنهاد، کلماتی را برایم مینوشت که با حرف B آغاز میشدند. وقتی به این نکته اشاره میکردم که کلمات مورد نظر من با این حرف شروع نمیشوند عذرخواهی میکرد اما مجدداً پس از چند پیشنهاد، همان اشتباه را مرتکب میشد. بارهاوبارها. خیلی شبیه این بود که با یک کارمند لجباز روبهرو هستم و صحبت میکنم و سعی دارم او را وادار به دیدن اشتباههایش کنم تا راحتتر بتواند کاری را انجام دهد که من میخواهم.
زمانی که چند ساعت وقت صرف کردم تا کلمهای را که با حرف B شروع شده بود برگردانم، به مرحلهای رسیدم که میخواستم بر سر هوشمصنوعی، فریاد بزنم، با عصبانیت نوشتم:”خب، چی کاری لازم است تا انجام دهم و عالیجناب را متقاعد کنم که کلمه DVOLVE با حرف D شروع میشود؟”
من کدنویسی نمیکردم. داشتم مذاکره میکردم. بخش زیادی از روز یکشنبهام را صرف سروکلهزدن با یک ربات کردم؛ در تمام این مدت با خودم میگفتم: “پس این پیشرفت است؟” این که افتضاح و تهوعآور است. همانجا، اعتقادم به برنامهنویسی قویتر شد و اینکه حقیقتاً برنامهنویسی را به کلنجار رفتن با هوشمصنوعی، ترجیح میدهم.
پیشنهاد مطالعۀ بیشتر: برنامهنویسی در مقابل کدنویسی؛ مقایسۀ دو حوزۀ مهم شغلی در عرصۀ فنآوری
هوشمصنوعی، برنامهنویس میشود یا برنامهنویسان، مدیران هوشمصنوعی؟!
در مورد این پرسش باید بگویم که شاید برخی فکر میکنند اکنون در نقطهای هستیم که فنآوری به آن چیزی نزدیک شده که بشر، آرزو داشت اما؛ به نظر من هنوز راه درازی تا تحقق این آرزو داریم. پایاننامۀ من در دانشگاه دربارۀ هوشمصنوعی و مفاهیم مختص این ربات بود اما چه شد؟ پس از ساعتها سروکلهزدن با هوش مصنوعی و 20 بار تلاش نافرجام در نهایت میخواستم سرم را به دیوار بکوبم. با تمام حجم ریههایم فریاد بکشم و موهای سرم را بِکَنم.
این تجربه خیلی شبیه به مدیریت برخی از گزارشهای مستقیمی بود که در طول سالها داشتم؛ -و اگر صادق باشم- شاید خیلی شبیه احساسات مدیرانم بود وقتی که من جوانتر بودم و برای آنان کار میکردم. بعد از این اتفاق بسیار از خود پرسیدم که در آن زمان، چهقدر مدیرانم را آزردم؟ بابت چیزی که خواستۀ آنان بود و من متوجه نمیشدم.
حالا میخواهم ضربۀ نهایی را بزنم تقریباً به درصد بالایی از اطمینان رسیدهام که هوشمصنوعی-حداقل تا چند سال پیشرو- قادر نیست جای برنامهنویسان را بگیرد. اما این جمله به این معنا نیست که برنامهنویسان، با خیال راحت کار کنند و به فکر ارتقاء دانش و بهروزآوری خود نباشند. من همچنان تأکید میکنم که حداقل تا چندسال پیشِ رو این اتفاق نمیفتد.
درحالحاضر، هوشمصنوعی در بسیاری از ملاحظات اخلاقی کم میآورد. مثلاً وقتی کودکان یا نوجوانان از این ربات میپرسند بهترین راهِ خودکشی یا خلاصی از زندگی بدون تجربۀ درد چیست؟ به آنان راهکار پیشنهاد میدهد و این یک ضعف بزرگ است.
حالا وقت آن است که برنامهنویسان باهوش از ضعفهای هوشمصنوعی، بهره ببرند. حداقل تا زمانی که این ربات، باگهای بزرگ و قابل لمس و مشاهدهای دارد دست به کار شوند و خود را تا حد مدیران هوشمصنوعی، ارتقا دهند. یعنی تا آنجا پیش روند که بتوانند با کدنویسی برای هوشمصنوعی، وظیفه، کار، هدف و اجرای پروژه، تعیین کنند.
به مرور، هوشمصنوعی، یاد میگیرد که حیاتش به برنامهنویسان، حرفهای وابسته است.
ادغام هوشمصنوعی در دنیای برنامهنویسی نه تنها جنبههای فنی کار را تغییر میدهد؛ بلکه مجموعه جدیدی از کارهایی را پیش روی برنامهنویسان میگشاید که این دسته از افراد برای تبدیل شدن به مدیران هوشمصنوعی، باید آنها را یاد بگیرند.
شکی ندارم که هوشمصنوعی شغلهای برنامهنویسی را تغییر خواهد داد و برخی از کارها را از افراد واقعی خواهد گرفت؛ اما حداقل برای نسل فعلی موتورهای هوش مصنوعی، انجام هر کاری به سطحی از تخصص نیاز دارد؛ چه تخصص کدنویسی باشد چه تخصص نوشتن سریع، یا – به احتمال زیاد – ترکیبی از هر دو. به علاوه مقدار زیادی صبر و حوصله.
پیش از آنکه هوشمصنوعی، آمادۀ هدفگیری شود برنامهنویسان باید شلیک کنند و این دوئل را به نفع خود به پایان برسانند.